اعصابم به هم ریختهست اومدم سالن مطالعه نشستم که با ذهن آروم | -جمهوریِ چایخوارِ ویوات-
اعصابم به هم ریختهست
اومدم سالن مطالعه نشستم که با ذهن آرومتری کارام و انجام بدم و یکی که نمیدونم کیه با صدای شخمیش زده زیر اواز و برای هزارمین بار تو زندگیم آرزو کردم کاش سلیطه بودم؛
آدمها رو درک نمیکردم،پاره میکردم.